جداشدن مامان بابام
خونه رو داد کلا آس و پاس شد
همش زنگ میزنه میگه من میکشم به قتل میرسونم نابود میکنم (فکر نکنید میخواد بترسونه ها نه اصلا حالتاش مثل یک آدم دیووانه س تو خونه هم که بودیم وقتی مامانمو میخواس کتک بزنه در لحظه بهش جنون و دیوانگی و وحشی گری دست میداد
الان که میگه قتل میکنم و میکشم من دور از ذهن نمیبنم برام واقعیته )
یه حرفای عجیب غریبی میزنه که نگو
ما تازه از دادگاه شکابت راحت شدیم نمیدونم چجوری بریم باز بگیم این چرت پرت میگه