2777
2789
عنوان

با بابام سر صبحی دعوا کردم

92 بازدید | 4 پست

یازدهمم مثلا موندم خونه درس بخونم رفتم یه چای بریزم بابام برگشته میگه چرا زل زدی به یه جا چایتو بخور بعد ادای منو در آورد

گفتم چی میگی چشمام دارن استراحت میکنن صبح ممکنه هر کسی اینجوری بشه گفت ببین چقد بد حرف میزنه بعد دوباره ادای منو در اورد:/گفتم مگه تو با احترام حرف میزنی منم با احترام حرف بزنم گفت تو الان باید مدرسه میبودی با منم گفتم الان چیکار کنیم؟بنظرتون مقصر منم

بابات شوخ طبعه؟یا همینطور حرف زد؟

توکل چیست:توکل بر خدا این است که بدانی مخلوق خدا نه سودی به تو می رساند نه ضرری .وازغیرخداکاملا مایوس و ناامید شوی(جبرئیل)،،،/جایی که راه نیست خداوند شاهراه می گشاید/لطفا برای هر کار خوبی که انجام میدی به هیچ کس نگو خودت هم خوبیت رو فراموش کن اینجوری قشنگتره....ودر آخر در این دنیا هیچ اتفاقی، اتفاقی،اتفاق نمی افتد 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

حالا به این شدت نه که ادامو دربیارن اما مامانم 😂خیلی دقت می‌کنه یکجا خیره بشم چی شده اتفاقی افتاده ...کج میشینم میگه چرا کج نشستی ...

بنظرم جواب نده به درسات برس... به حزفاش توجه نشون نده 

وقتی داخل آمبولانس بود با دستای سرد و پیله بسته دست های عروسش را محکم گرفت و گفت من می‌دونم اگر برم دیگه برنمی‌گردم .. تو هم بیا تنهام نذار ...عروس گفت مادر این حرفو نزن حالت خوب میشه و زود برمیگردی ... فشارش بالازده بود ..وقتی بیمارستان بستری شد .. مدام سراغ مریم عروسش را می‌گرفت 💔..اما عروس خیلی دور بود ..سه روز وضعیتش ثابت بود اما در نهایت دنیا رو ترک کرد ...دوست خوبم میشه برای مادربزرگم فاتحه بفرستی ...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز