مردی که تو مسائل زنا دخالت کنه بدم میاد
بابام اینجوریه
خدا رحم کنه شوهرم اینطور نباشه
نصفه شب پریود شدم صبر کردم ۴ صبح بشه به بهانه صبحانه( چون امتحان دارم زود بیدار میشم) برم دستشویی و مسکن بخورم
قرصا تو جای تخم مرغی یخچاله همه خوابیده بودن خیلی آروم دنبال مسکن می گشتم و مراقب بودم صدا نده
۳ ساعت بعد بابام رفت بیرون از مغازه مسکن گرفت آورد داد بهم
خوشم نمیاد از این حرکت خجالت کشیدم حتی مامانم می پرسید مسکن چرا خریده