2777
2789
عنوان

کسایی که خیلی خجالتین و بیان

175 بازدید | 19 پست

اظطراب اجتماعی خجالتی بودن کمبود اعتمادبه نفس و..  همش تو من جمع شده بود شاید بگید درونگرا بودم ولی نه من یه ادم برونگرا بودم که اطرافیان خانواده اونقدر برچسب زدن کنترل کردن محدود کردن که خود واقعیمو گم کرده بودم راهکار برای این موضوع رو باید خودتون برای خودتون پیدا کنید من راه هایی که برام مفید بوده رو می گم شما هم تجربه داشید لطف کنید بنویسد

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من مثلا اکسسوری درست نمیتونم دست کنم میگم بقیه میگن این کسخ.ول دیگه اینا دست کرده 

یا مثلاً تو جمع حرف نمی‌زنم میگم نکنه بگن این خو بلد نیست 

یا کارهایی که فن بیان می‌خوان نمیتونم برم 

مثلا تا حالا یا هیچ پسری که به منظور دوست پسر باشه حضوری صحبت نکردم و نمیتونم فکر میکنم 

و و و 

ولی جلوی بعضیا مشکلی ندارم 

عاشق بارون و هوای ابری ام یعنی خیلی حالم خوب میشه 🌧️به امید روزی که ازدواج کنم و شوهر خوبی کنم و شاغل بشم و برای خودم کار کنم با حقوق خوب 🌱لطفاً لایک نکنید 🌹

اولا بهترین راه برام ترک خانواده بودن که کلی انرژی می گرفتن مثلا من تو جمع خانواده اصلا حرف نمی زدم از بس اعتماد به نفس نداشتم یا به دهن بقیه نگاه می کردم ایراد ازم نگیرن برای همین از خانواده جدا شدم خواستم خودمو زندگی کنم دومیش تجربه بود اوایلش از بس حرف نمی زدم چون تته پته می کردم هم خودم هم طرف مقابل اذییت می شد و مسخره می کرد حتی ولی اویلش خیلی مشکله خیلی قراره مسخره شی توهین شه بهت و..  من از بس استرس داشتم اویل صدام در نمی یومد مخصوصا با ادمای بدی هم اشنا می شدم فکر می کردم کل دنیا همینان 🤣

ولی از بس حرف زدم با ترس با کمبود اعتماد به نفس تو جمع..  و اینکه رفتم کلاس های مختلف فن بیان باشگاه زبان تو همشون ارتباط برقرار می کردم البته به شدت ضایع می شدم خیلی زیاد دوست پیدا می کردم می رفتیم کافه باهاش تو جمع نا اشما می دونید که برای یه ادم حجالتی چقدر سخته ولی از بس خودمو تحت فشار گذاشتم از این اکیپ به اون اکیپ بازار می رفتم فقط قیمت می پرسیدم دیگه اون ترس اینکه نکنه ضایع شم یا اگه نخرم اقاعه بد نگاه می کنه و..  ریخته بود  اینجوری یه عالمه ارتباط داشتم دیگه انلاین خرید نکردم شاید باورت نشه ولی بعضی روزا از ساعت پنج صبح ارایش و..  لباس خوب می  پوشیدم الکی می رفتم بیرون با ادما ار تباط بگیرم  

و تو این مسیر کلی گریه کردم که چرا من اینجوریم و..  ولی اواسطش فهمیدم چقدرپتاسیل دارم اول یه حرف مشترک پیدا کن و حرف بزنید دوم احازه بده اون طرف هم حرف بزنه اصلا نگران این نباش که وای از دستم ناراحت شد این حرف زدم و..  نه به این فکر کن این ادم تو زندگیت قراره تا ابد بمونه؟  چه نقشی داره؟ اصلا کیه که اینقدر نگرانشی من یه زمانی به یه ادمایی سواری دارم که یادم می یاد می خوام خودمو بکشم ادما اونقدر مهم نیستن پس نگران بولی شدن مسخره شدن نباش 

من مثلا اکسسوری درست نمیتونم دست کنم میگم بقیه میگن این کسخ.ول دیگه اینا دست کرده یا مثلاً تو جمع حر ...

اکسسوری واقعا ادما اونقدر اهمیت نمی دن به دستت و..  که بگن این چیه پوشیده و..  اونقدر جلوی اینه حرف بزن بعدش برو تو اجتماع اولش خیلی سخته ولی بعدش عادت می کنی 

اول از همه حذف آدمای سمیدوم شناختن ایرادهای خودم توسط(خودم) سوم جمع کردن راه حل برای ایرادا چهارم عم ...

من اوایل تو تله کتاب خوندن و پادکست و دوره ها افتاده بودم ولی فهمیدم هر لحظه بیرون رفتن و ایجاد ارتباط خودش کتابه و ادمای سمی این بلا رو سر اعتماد به نفسمون اوردن منم حذفشون کردم اون موقع فکر می کردم دیگه کسی جایگزینشون نمی شه ولی الان به جای هر کدون ده نفر هستن😅

من مثلا اکسسوری درست نمیتونم دست کنم میگم بقیه میگن این کسخ.ول دیگه اینا دست کرده یا مثلاً تو جمع حر ...

عزیزم یه یوتبر خارجی هست به اسم لیز ویدیو هاش کوتاهه ولی مفید حتما اونو ببین  چون منم بیرون می رفتم فکر می کردم مرکز جهان هستم و همه تو دلشون می گن چقدر بد تیپه دختره یا چقدر ان نرماله

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز