شوهرم دیشب سر در کردنش توسط خانواده ش اومد دعوا کرد با من و رفت بیرون تا صبح نیومد
همون آدم کهحق و به من داد و برای اولین بار از من حمایت کرد
گفت تو باید اونقدر خوبی کنی شرمنده بشن
منم گفتم من محبتمو کردم اونا بی چشم و رو بودن گفتن نمی خوان صدا منو بشنوند و بچه جاری سرشو آورد پایین تا به من سلام نده
خود شوهرم دید و خودش اون موقع رفت دعوا کرد
حالا دیشب می گفت اونا تقصیر ندارن برادرم میگه تو کینه ای نیستی و اینا و تو باعث شدی من با جاری دعوا کنم و منو محل نده که خودش خودجوش رفت دعوا کرد اونم برای اولین بار
خلاصه دیشب رفت و نیومد صبح ویس داد که حالم از تو بهم می خوره و اینا
حالا الان اومده خونه انگار هیچی نشده سلام علیک می کنه
گربه شرافت داره به اینا