من کارمند یه مجموعه ام ،دیروز به یکی از مشتریا زنگ زدم ، فامیلش احمدپور بود و من اشتباهی گفتم احمدپول و ازین حرف خودم الکی خندم گرفت ، طوری که نمیتونستم اصلا حرف بزنم و طرفم هاج و واج مونده بود
اصرار داشتم که میتونم اوضاع رو جمع کنم و تلفنم قطع نمیکردم
اوضاع یه قدری فجیع بود که طرف فکر کرد من گل مصرف کردم
بعدش که تلفن قطع کردم چنددقیقه بعد دوباره زنگ زدم و گفتم ببخشید این قضیه مربوط به شما نمیشد و یه بحثی بین من و همکارا بود خندم گرفته بود ، و دوباره سوالم پرسیدم جدی
از دیروز تا الان حالم بقدری بده دلم میخواد بمیرم،احساس میکنم آبروی اون کارخونه رو بردم