2777
2789
عنوان

فردا می‌خوام بعد مدرسه نرم خونه 😅

103 بازدید | 15 پست

خیلی دارن عذابم میدن :) ۱۸ سالمه 

دیگه به آخر خط رسیدم ...

دیگه نمی تونم برگردم خونه خیلی دارم عذاب میکشم 

چند وقت پیش با یه پسری هم تو رابطه بودم مامانم اومده بود گوشیمو گشته بود از همه چی عکس گرفته بود 

منم با پسره درد و دل کرده بودم و از رفتار های بد مامان و بابام که تا حالا باهام کرده بودن گفته بودم 

اون تنها کسی بود که به حرفام گوش می داد 

حالا دو ماه از اون موضع گذشته مامانم هر دفعه تهدیدم می‌کنه هر دفعه منم می ترسونه که به بابام میگه هر دفعه بهم توهین می‌کنه

خیلی چیزای دیگه هم هست ولی اینجا جا نمیشه که بگم

الان حالم خیلی بده نمی دونم فردا چیکار کنم به کاری کرده بابامم ازم زده بشه :)) 

هیچ راهی ندارم یا باید کم و گور بشم با بمیرم تو رو خدا بگید چیکار کنم 


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

برو پیش مشاور مدرسه بهتر از پسر غریبه میتونه کمکت کنه

اکثر اوقات مشاور مدرسه همون لحظه به پدر و مادر میگه فقط اوضاعو بدتر میکنه من یکی از دوستام همینطوری بود رفت پیش مشاور مدرسه انقدر مادرشو خواستن دیگه کلا از مدرسه رفت امسال... توروخدا به مشاورای مدرسه اعتماد نکنین

کاش بعضی خانواده ها بجا فقط طرز تهیه به بقیه نکات بچه داری دقت کننچندتا بچه‌این؟

دو تا :) 

با اون پسره فقط دو بار رفته بودم بیرون 

اون که مامان و بابامو نمی شناخت فقط حرفایی دلمو بهش میزدم تا یکم حالم بهتر شه و از دردام کم شه

من همیشه تنها بودم :)) 

هیچ کس جز اون هیچوقت به حرفام گوش نمی داد 

الان دو ماهه با هیچکس حرف نزدم ولی همش داره تهدیدم می‌کنه خیلی خسته شدم دیگه :) 

با داداشم که ۱۱ سالشه نشستن از کل چتام عکس گرفتم حالا هم دو ماهه هر دو تهدیدم می کنن دیگه دارم روانی میشم 😅

اکثر اوقات مشاور مدرسه همون لحظه به پدر و مادر میگه فقط اوضاعو بدتر میکنه من یکی از دوستام همینطوری ...

من باید چیکار کنم ؟ دیگه نمی تونم تو این خونه بمونم 

هیچ راهی ندارم هر لحظه فقط دارم عذاب میکشم :)))) 

هیچوقت داستان زندگیت و واسه یه پسر غریبه نگو بعدا بهت ضربه میزنه و از خانوادت بدتر باهات تا میکنه حتی ممکنه پیش بقیه غیبتتو بکنه و از احساساتت سوء استفاده کنه،متاسفم برای همچین خانواده ای که داری،گاها از شمشیر زهردار بدترن...

کارت باید صبوری باشه منم مثل تو خیلی به این چیزا فکرکردم.اما یک درصد راه چاره ای پیدانکردم

خداروشکر مامان بابام گیر علکی نمیدن منظور من مشکلات درون خانواده ای دیگست

إن شاءالله حل بشه..

با بیرون رفتن و شبیه دخترای خیابونی بودن نجات پیدا نمیکنی،فقط عین شیرینی ای میشی که مگسارو دور خودت جمع میکنی

سرانجام از من خاکی سرد باقی خواهد ماند که رویاهایش را در آغوش کشیده است💔؛

خودت برو حرفات رو به پدرت بگو اشتباهم بگو و تمام کن این بازی روانی رو

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            
هیچوقت داستان زندگیت و واسه یه پسر غریبه نگو بعدا بهت ضربه میزنه و از خانوادت بدتر باهات تا میکنه حت ...

نمی خوام بیرون برم نمیخوام کاری کنم 

از اون پسرم جدا شدم :) 

ولی مامانم هر لحظه داره عذابم میده 

الآنم کل بدنم داره می لرزه 

من نمیخوام دختر خیابونی باشم من فقط می‌خوام از شر مامانم راحت بشم :))) 



من باید چیکار کنم ؟ دیگه نمی تونم تو این خونه بمونم هیچ راهی ندارم هر لحظه فقط دارم عذاب میکشم :))))

به این فکر کردی که کجا میخوای بری و چه بلایی سرت بیاد اول اخر اونجا خونته

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            
خودت برو حرفات رو به پدرت بگو اشتباهم بگو و تمام کن این بازی روانی رو

کار از این حرفا گذشته

دیگه هیچ کاری نمی تونم بکنم

دعا میکنم هیچکس این کتاب که الان دارمو تجربه نکنه 

جوری دست و پام داره میلرزه که ..

نمی دونم باید چیکار کنم 

به این فکر کردی که کجا میخوای بری و چه بلایی سرت بیاد اول اخر اونجا خونته

همین ...

همین که هیچ راهی ندارم حالمو بدتر می‌کنه 

ولی مامانم هر لحظه با حرفاش داره عذابم میده:)

نه می تونم بمونم نه می تونم برم

من الان هیچکسو تو این دنیا ندارم :)))


من باید چیکار کنم ؟ دیگه نمی تونم تو این خونه بمونم هیچ راهی ندارم هر لحظه فقط دارم عذاب میکشم :))))


خب تا کی میخوان ادامه بدن؟ 

آخرش که میگه به بابات بذار بگن راحت کن خودتو...  

نمیتونی برای دانشگاه بری شهر دیگه؟ 

نمی خوام بیرون برم نمیخوام کاری کنم از اون پسرم جدا شدم :) ولی مامانم هر لحظه داره عذابم میده الآنم ...

بخدا من بهتر از هرکس دیگه ای میتونم درکت کنم،دلم نمیخواد اینجا بحثای خصوصی راه بندازم وگرنه صدتا تاپیک میزدم.مشکل من بابام هست که دعواهای بیخود درست می‌کنه...

واقعا هیچ راه چاره ای نیست مگه اینکه بری سرکار و چند ساعت نبینیشون یا کل روز بری تو اتاق درس بخونی تا دست از سرت بردارن نهایتا دانشگاه بری و ازدواج کنی..

از اونجا که هنوز محصلی ازمدرسه که برگشتی برچ کلا تو اتاقت و سعی کن نشنوی حرفاشون و ..من همینکارو میکنم خیلی سخته ولی روانم آسوده تر شده..گاها برو کتابخونه نبینیشون و گوشی زیاد نگرد تا گزگ ندی دستشون

به مامانتم توضیح بده دیگه دست از سر اینکارا برداره

سرانجام از من خاکی سرد باقی خواهد ماند که رویاهایش را در آغوش کشیده است💔؛

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز