یه پزو داشتیم که حتی مدل ماشین بابای بچه ها رو هم میپرسید خیلی پول براش مهم بود پول براش همه چیز بود
با یه پسر پولدار ازدواج کرد ، و این اختلال شخصیت نمایشی باعث شد پیج اینستاگرام بزنه و مراحل ساخت خونه بسیار بزرگ چهارصد پونصد متریش رو تحت عنوان تجربه ساخت و... بذاره خرید جهیزیه رو تحت عنوان تجربه خرید جهیزیه بذاره خونه زندگی شو فرو کنه توی چشم بقیه
بهش گفتم نکن دختر ، گفتم من دوستت دارم توی گروه دوستات این چیزا رو بذار ما لذتشو میبریم چون دوستت داریم ولی همه آدم های رندوم که دوستت ندارن عکس خونه زندگیت رو توی پیج نذار ، اه و حسرت دیگران رو برای خودت نخر خیلی ها عادی ترین چیزها رو هم ندارن باعث میشه حسرت بخورن چشم شون روی زندگیت باشه گوش نکرد یه چشم زخم گذاشت روی بیوی پیجش و دیگه فکر کرد اون قراره واسش چی کار کنه
خلاصه ش کنم نتونست حتی یک روز هم توی اون خونه زندگی کنه ، توی عقد جدا شد میگفت کاش به حرفت گوش داده بودم من خونه مو شوهرمو دوست داشتم فلان خیلی بیخود جدا شدن