این نظر من نیسا الان تعریف میکنم
چهل و هفت سال پیش خاله من با یه خانواده بی فرهنگ در پیت وصلت کرد این خاله من یه زنه ساده شوهره سرکار نمیرفته بزور زنشو میبرد التماس اینو اون که کار بدن بهش تا کار پیدا میکنه تمام حقوق اولش رو میبره برای مادر و خواهرش به زنش میکه برو خونه بابات از مادرت قرض کن بیا مواد غذایی بخر خاله منم تا جند ماه همسن کارو میکرده فکر میکرده شوهرش داره پس انداز میکنه تا خونه بخرن بعد موعد پابماه شدنش میشه میفهمه شوهرش به اصرار خواهرش که یه خواستکار نیروی هوایی براش آمده بوده و از اون سرتر یوده تمام پولارو جهیزیه میخریدم یعنی زنش بچش گرسنه این مردک جهیزیه خواهرش و میداده خواهر میومده التماس که بخر اینو اونو خلاصه آخر سر باعث میشهخالع من طلاق بگیره با یه بچه و بچرو تا هفت سالگی میدن بعد میگین پدر ببره اما پدر بعد طلاق به اصرار خواهرش ازدواج میکنه