سلام دخترا من وقتی ۱۶ سالم بود و دبیرستانی بودم یه روز با دوستم رفته بودیم کلاس ریاضی و دوستم گفت عموم میاد دنبالم تو رو هم میرسونیم سر خیابون راهت دوره ما هم تا یه جایی هم مسیریم باهامون بیا که قبول کردم و بنظرم عموی خیلی ساکت و مهربونی داشت طوری که میخواستم از اون به بعدش سرویس مدرسه ام بشه اما بعدا متوجه شدم که عموش و زن عموش رو دادگاه با هم عقد کرده چون عموش به اون دختر تجاوز کرده بوده و خانواده دختره هم شکایت کرده بودن ازش بعد از چند سال زن عموش با یه کیلو طلا عموش فرار میکنه و میره و عموش که یه مرد میانساله هنوز مجرده دوستم خیلی عادی اینارو تعریف کرد و زن عموشو نفرین کرد گفت خودش دلش خواسته حتما ولی اگه اون خودش میخواست که از عموش شکایت نمی‌کرد و بعد از چند سال زندگی پولای عموشو ببره و فرار کنه!! خواستم بگم اصلا به هیچ کس اعتماد نکنید و سوار ماشین کسی که نمیشناسید نشید چون ماجرا میتونه همینقدر دارک بشه واقعا از اون به بعد از تنهایی با بابای دوستمم ترسیدم چه برسه به عموش!
کلا به هیچکس اعتمادنکنید چه زن چه مرد
وای دقیقا منم یه روانشناس زمان کنکورم میرفتم همین بود و اصلا بهش نمی اومد
تنها که نبودی همکلاسیت هم بود
اصلاااااا به هیچ دوستی اعتماد نکنید
چه خانواده ای بودن اینا دیگه😐😶
شاید دوست بودن
دختره میخواسته ازین طریق پسره مجبور به ازدواج بشه
یه پسر همسایه داشتیم دوست دخترش میگه خانواده رفتن مسافرت تو بیا خونمون
پسره میره یک ساعت بعد برمیگردن همسایه ها امار داده بودن
پسره قایم میشه تو‌کمد دیواری
پیداش کردن
یک هفته بعد هم عقدشون کردن
اینا اگه میتونستن خانوادگی هم بهش تجاوز میکردن شانس آورده فرار کرده 😕😬
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
