پدر شوهرم ی واحد داره داده برادر شوهرم میشینه ,ما رسممون اینه برادر کوچیک تر ک ازدواج میکنه بزرگتره میره ی جای دیگ و کوچیکه میاد واحد پدرش
از روزی که ما عقد کردیم برادر شوهرم الکی مینالیدک پول ندارم منظورش این بود اونا بمونن اونجا ما بریم مستأجری
برادر شوهرم خواست واس ما زرنگی کنه اما زد بچش مریض شد همون پولی که میتونست بره خونه اجاره کنه رو داره واسه دوا درمان بچش خرج میکنه
خدا بچشو شفا بده ولی واقعا آدما نون دلشونو میخورن