یکی از لباساشو که براش کوچیک بود رو بهم داد و کلی روش ادکلن زد
سه شبه با لباسش میخوابم و دیگه دلم نمیگیره راحت تر میخوابم..
حس میکنم بد وابستش شدم
ولی برای من که ازدواجمون سنتی بود و زمان کمی گذشته(۶ ماه) زود بود این مقدار وابستگی...البته نه وابستگی نیست چون وقتی اون نیست زمین گیر نمیشم، اتفاقا کارامو انجام میدم با خیال راحت تر از قبل. احتمالا دلبسته شدم بهش... نمیدونم.. همینو میدونم تو این شب تاریک و منزوی، اون moon shine (نورماه) منه:)
دیگه کمتر از آینده میترسم دیگه کمتر احساس انزوا میکنم.. خدایا شکرت