2777
2789
عنوان

لعنت به مردایی که توی مترو میان واگن زنا

| مشاهده متن کامل بحث + 942 بازدید | 68 پست
من تو بازار شلوغ یکبار داد زدم با اینکه دخترم کنارم بود چندتا فحش دادم..دخترم گفت چیشده گفتم مثل کنه ...

منم سکوت فیزیکی نمیکنم

اما خب یکم دیگ بریم جلو شروع میکنم به داد👌

نمیدانم چرا تحمل جمعیت را ندارم...تحمل زندگی فامیلی را ندارم...من آنقدر به تنهایی خود عادت کرده ام که در هر حالت دیگری خودم را بلافاصله تحت فشار و مظلوم حس میکنم..تا دور هستم دلم میخواهد نزدیک باشم و نزدیک که میشوم میبینم که اصلا استعدادش را ندارم...!

منم تو بی آرتی این اتفاق برام میفتهکیفم رو میذارم به طرف و محکم هلش میدم به سمت دور تربا یه نگاه توا ...

داد بزن داااد من برام شد تجربه، منم همیشه کیفم رو سپر میکردم این جور جاها این دفعه گفتم یهو دست میکنن تو کیفم اشتباه کردم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چی میگی ؟الان یعنی تقصیر رو گردن دخترا مینداریی؟یک نر بی شرف یک کاری کرده تقصیر دختراست ؟ متاسفم برا ...

وای از دست شماها سطحی نگر ها وای من گفتم تقصیر این دختره؟ تقصیر اون ادماییه که میگن چرا زنا رو از مردا جدا میکنین و تو جامعه با هر پوششی میگردن و ملاحضه هیچی رو نمیکنن 

لطفا بدون تعصب تاپیک های منو بخونین 

شرم و حیا از بین رفته و اسمشو میذارن روشنفکری و آزادیخود خانما هم انگار بدشون نمیاد مردا بیان بینشون

مرد سالاری جامعه و بی در و پیکر بودنش دیگه از حد گذشته زنا نا امید شدن

تو که تو مترو بوده من تو دبیرستان با لباس بیرونی قرار بود بیایم‌یه جا مشخص برا ۲۲ بهمن گور به گوری تو قسمت پیاده رو پر این حالت چادر و دکه طور بود برا پیاده روی میله زده بودن جا تنگ‌بود یه پسره هم‌سنا خودم‌۱۵ سال اینا قشنگ دستشو مالید به باسنم یه نگاه تیز ام بهم کرد من هیچی نگفتم سریع رد شدم 

فقط امیدوارم پسره سیاه سوخته چشم وزغی پدر هزاره زنده نباشه الهییییی

باید داد میزدی ..چندتا فحش میدادی ..همین سکوت خانمها باعث شده روز به روز به خانمها با خیال راحت تجاو ...

اره میگم که برام شد تجربه من فکرشم نمیکردم همچین اتفاقی رو واقعا خوشبین بودم 

داد بزن داااد من برام شد تجربه، منم همیشه کیفم رو سپر میکردم این جور جاها این دفعه گفتم یهو دست میکن ...


من کیفم بزرگه تا طرف رو هل بدم واقعا جابه جا میشه

البت از داد خیلی خوشم نمیاد اگ مجبور شم اینکارو میکنم

بیشتر دلم میخواد بزنم تو ناحیه حساس طرف

نمیدانم چرا تحمل جمعیت را ندارم...تحمل زندگی فامیلی را ندارم...من آنقدر به تنهایی خود عادت کرده ام که در هر حالت دیگری خودم را بلافاصله تحت فشار و مظلوم حس میکنم..تا دور هستم دلم میخواهد نزدیک باشم و نزدیک که میشوم میبینم که اصلا استعدادش را ندارم...!

من لال میشم از بس میترسم خداشاهده قلبم تند تند میزنه

نهایتا دل به جایی می رسد که دو راه بیشتر ندارد:یا باید خون شود یا سنگ.‌‌‌‌‌‌‌     وَتَنَت وَطَنَم...♡💍🥰A♡                            تو نیمِ دیگر ِمن نیستی تمام منی...A             حرفی سخنی 💅            https://daigo.ir/secret/8451111626

اره میگم که برام شد تجربه من فکرشم نمیکردم همچین اتفاقی رو واقعا خوشبین بودم

عجیبه که با این اتفاقات وحشتناکی که تو دنیا میفته خوش بین بودی..ببین بیشتر مراقب خودت باش..تنهایی جایی نرو سوار هر ماشینی هم‌نشو..کلا به این فک کن مردها همشون گرگ هستن

عجیبه که با این اتفاقات وحشتناکی که تو دنیا میفته خوش بین بودی..ببین بیشتر مراقب خودت باش..تنهایی جا ...

مامانم همیشه میگفت من میگفتم برو بابا چقد ترسویی 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز