براش خیلی خوشحالم در واقع
اخه خیلی باهوشه
ولی خودم دردام زیادن
امروز ب پسرم گفتم رفتی خونه مامان بزرگ حالش خوب بود گفت اره مامان وقتی خاله بهش گفت من اینجاباشم گفت باشه تازه بهش گفتم مامانمو دوس داری گفت اره ببین دوستت داره اشکام تند تند میومدن صورتمو با اب خیس کردم نفهمه پریه میکنم
پسرم نمیدونه مادرش حاصل یک گناهه ی زنا زاده
اگه روزی بچه ام بفهمه من چی بگم بهش بگم مادر بزرگ واقعیت یهو دی بوده نمیدونم مرده زنده اس