شوهرم به مادرش گفته به دختر عموم زنگ بزنه بگه شوهر دختر عموم که پسر عمم هستش میخواد به زور طلاق منو بگیره و بام ازدواج کنه 😭خدا لعنتش بکنه مثل برادر مه بابام مریضه بامون میاد دادگاه شغلش هم مربوط به دادگاه و امنیتی هست حالا شوهرم امروز دیدش برام حرف درآورده چون قبلاً خواستگارم بوده فکر کرده مثل خودش کثیفه و مریضه دختر عموم زنگ زده به بابام اینقدر خجالت کشیدم شنیدم چطور تو رو پسر عمم نگاه کنم خدا از شوهر کثافتم نگذره ا بابام رفت خونه پسر عمم عموم و زن عموم و خانواده عمم هم اونجا بودن بابام اومد خیلی ناراحت بود شام نخورد رفت خوابید ناراحتی قلبی داره ما تو فامیلمون این حرف و حدیثا ننگ هستش مادرم میگه آخرش تو و شوهرت باباتو سکته میدید الان همش میره بش سر میزنم حالش به هم نخوره 😭😭
روم نمیشه تو چشام بابام نگاه کنم بدبختش کردم با این شوهر خدانشناسم 😭