وضعیت من بدتره
برادرم اعتیاد داره و...روز و شبم با ترس لرز میگذره از غذا خوردنم هیچی نمیفهمم خواب ندارم بعضی وقتا توهم میزنه میخواد مارو بکشه
تازه من درآمد و کاری هم ندارم و کل مسئولیتای خونه و زندگی بامنه
اما هنوز به خدا اعتقاد دارم الان دیگه تسلیمش شدم
این زندگی به بدبختی رد بشه اون ورو میخوام چیکار؟من میخوام اینور نفس راحت بکشم نه اینکه اونور کسایی که اذیتم کردن عذاب بکشن،خوب اونور عذاب بکشن که چی؟چه دردی از مندوا می کنه؟به هر حال من که خوب بودم اینور عذاب بکشم اونکه بده اونور بکشه،هم خوبه عذاب کشیده هم بده
من موندم این پدر مادرها در اخرت قراره چطوری جواب بچه هاشون مخصوص دخترهاشونو بدن
نه تو خونه پدر به آرامش رسیدین و نه خونه شوهر ....💔
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
