یک همسایه داریم خیلی ماهه یک خانواده چهار نفره هستن یک دختر دارن یک پسر
هفت سالی میشه همسایمون هستن مثلا گاهی سفر میرن برای ما سوغاتی میارن یکبارم حراست داشت از نخل ها و توت های باغ ما میچید بعد همسایمون فوری به بابام زنگ زد بابام گفت نه ما خودمون بهش گفتیم
یکدفعه هم خرگوشم داشت فرار میکرد اون سریع زنگ زد به بابام گفت یک خرگوش سفید و تپل از خونه شما اومد بیرون مال شماست بابام گفت اره مال دخترامه بعد دخترش خرگوشمونو گرفت
عید ها و یلدا ها و... هم همیشه به بابام زنگ میزنه تبریک میگه