گوشیشو نشونم داد
سنشم زیاد نبود مثلا ۵۰ ،۵۵
نمیدونم چرا باز شک داشت اخه مگه میشه کسی عدد نتونه بخونه شاید میخواست مطمعن بشه
حسابش ۹۰ تومن بود
نشسته بود کنارم
بلند بلند شروع کرد تلفنی حرف زدن با شوهرش
شوهره پول ویزیتو نمی ریخت😓
گوشت تنم اب شد از شرم نیابتی
میگفت خب فلان چیز رو خریدم پولم تموم شده چرا نمی فهمی
الهی بمیرم براش