قبول دارم ولی وقتی ذهن آدم اجازه نمیده چی؟
مشکل من مادرشوهر و خواهرشوهر نیست
ولی چند تا آدم نجس و بی شرف و کثافت اذیتم کردن و هر چی به دهن شون اومد بهم گفتن حتی برام پاپوش درست کردن ولی خودشون خوب نشون دادن و میدن
من از اینکه نمیتونم اینا رو رسوای عالم کنم حالم بده
وقتی یاد حرف هاشون میفتم حالم بد میشه
از اینکه تو دنیایی هستم که اونام توش نفس میکشن حالم بده
البته این تنها دلیل حال بدم نیست
ولی خیلی ذهنمو درگیر کرده
نمیدونم چرا هر بی شرفی منو اذیت میکنه خودشو میزنه به موش مردگی همه هم اونو باور میکنن