باهمیم بابام فعلا مخالفه نامزد شیم
راستش خوشحالم از نرسیدن بهش،الان دو سال شده که کات کردیم،پسر خیلی خوبی بود ،خیلی خوب
اما آدمِ همدیگه نبودیم ،مناسب هم نبودیم،فکر کنم به ازدواج هم میرسیدیم به طلاق ختم میشد
یه وقتایی درسته اونطوری که میخوای نمیشه،اما خدا به دادت میرسه
منم بعدش شدیدا مریض شدم و افسرده شدم اما خب الان هیچ حسی بهش ندارم ،نه عشق نه نفرت ،فقط اسمش تو ذهنمه😂و از جاهایی که باهم خاطره داریم رد میشم یادش میفتم ،حتی نفرت هم ندارم ازش ،اونم بعد از من اذیت شد و مریض شد
اصن یادم نیسته شکلی بود با اینکه دوسال باهم بودیم الان عشقم شوهرمو سه تا دخترامن
خودم از یکی خوشم میاد که اون میلی بهم نداره .
پس نه عشق کسی ام نه کسی عشق منه .
خیلی دوست دارن یه روزی عشق دوطرفه نرمال رو تجربه کنم .
نمیدونم چرا در قاموس خودم نمیبینم اینو ...
هوففف اعصابم خورد شد
پس من عکس میزارم.. نظر بدین لطفاً...سریع بر میدارم
گذاشتم عزیزم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
