بياييد از خاطرات مدرسه تون بگيد

من یه همکلاسی داشتم  الان بعد ۲۰ سال فرسنگ ها از اون مدرسه دوریم و خونه همدیگه میریم با شوهرمن و پارتنر اون

شیفت صبح رو خیلی دوست داشتم زود هم بیدار میشدم با اینکه معلمای بد اخلاقی داشتم

آره تو هر شرایطی نمیشه آبرومون میره جوک بچه ها میشیم😂😂 مثلا موقعی که تدریسو شروع میکرد میدونستم تا نیم ساعت حداقل صدا نمیزنه

برخلاف خیلیا هیچقوت از درس خوندن و مدرسه متنفر نبودم، 

الانم  درس خوندن و دوست ولی واقعا دیگه نمیخوام پامو بذارم تو مدرسه، امیدوارم این دوسال باقی مونده به خوبی و خوشی تموم شه😭😂

هوای گرگ و میش رو دوست داشتم مخصوصا اگه بارون هم میبارید با تک تک سلولهام لذت میبردم

شیفت ظهر رو وقتی ماه رمضون بود دوست داشتم چون تا برسم اذان میداد منم روزه میبودم

خودم برا خودم غذا گرم میکردم یا میرفتم نون میگرفتم یواش مادرمو بیدار میکردم که نون گرفتم 

هر سه دوره برام قشنگ بود مخصوصا ابتدایی و راهنمایی

کلا خیلی درس خون بودم و زرنگ

معلم کلاس سومم خیلی تنبلم بود حوصله نداشتم به من گفت کتاب قران رو تو به بچه ها درس بده

معلم قران بچه ها من بودم یادش بخیر تا آخر سال به یه بدبختی قران تموم شد 😂

کلاس ششم بودم ، چند روزی میشد با دوست صمیمیم قهر بودم ، بعدش آشتی که کردیم از شوخی افتادیم به جون همدیگه و کتک زدیم همو 😂😐

بچه ها فک میکردن ما داریم واقعی دعوا میکنیم میومدن جدامون میکردن ما دوباره شروع میکردیم 😂

هیچی دیگه معلم اومد سرکلاس و میخواست کلاس من رو عوض کنه که باز همون دوست صمیمیم گفت خانم ما داشتیم شوخی میکردیم و نزاشت خانم جدامون کنه 😂🥲

البته معلم هم منو دوست داشت وگرنه حتی اگه کلاسم رو عوض نمی‌کرد یه منفی چاق و چله برام می‌داشت که خدارو شکر نزاشت 😂🤲

اما خوب پیشنهاد میکنم شما از این کارا نکنید کلی استرس داره 😊

الان پسرمم که دومه خودش تکالیفش ر مینویسه برنامه میزاره جورابهاشو میشوره

حتی اگه ببینه سر دردم واسه خودش نیمرو میپزه 😂😂😂 عاشق آشپزیه

هر کسی یه مدلی میشه قرار نیست همه مثل هم باشن گلی