خودش میگفت اول دونه دونه انگشتهای دست و پاش رو شمردم 🤣
برای من سبد گل گرفته بود و نیم ست طلا و تا ساعت ۱۲/۵ شب موند تو اتاقمون و منو میبوسید و بچمونو نگاه میکرد با کلی عشق و قربون صدقش میرفت
حتی برادرمم ساعت ۲ ظهر اومد ملاقات و دوباره ۱۰ شب اومد که دوباره بچمو ببینه و میگفت دلم براش تنگ شد اومدم دوباره ببینمش😍