وای خدا یاد خودم افتادم از ترس تو عقد نداشتیم تو عروسی هم یکم نزدیک میشد اینقد گریه میکردم از ترس پاهام قفل میشد نمیخاستم اصلا شب بشه ک رفتم دکتر با لیزر برداشتم
بخدا برای من همش بخاطر ترسی هستش که بقیه به جونم انداختن
با اینکه من خون هم ندیدم ولی درد خیلیییی زیادی تحمل کردم
بخدا فقط برای قسمت ابتداییش انقد حالم بد شد مسکن خوردم
کمردرد شدید
همسرم بنده خدا اصلااااا وحشی بازی اینا در نمی‌آورد همش میگفت بسه ولش کن اصلا بیا لباستو تنت کنم
ولی بازم استرس تو وجودم بود
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
