یک ماه مونده به عروسی رفتم تقاضای طلاق دادم بخاطر پرخاشگری سر مسائل بی اهمیت،خیانتش ک پیامهاشو تو گوشیش دیدم خساست،مامانی بودن
امشب یه چیزی مثل صاعقه انگار اومد توسرم خوابی ک حدود یکسال قبل اینکه با نانزدم اشنا بشم یادم اومد،قشنگ یادمه خواب دیدم جلوی فضای ساختمونمون روبروی خیابون نشسته بودم چادری شده بودم و چادر سرم بود خیلی خوشحال بودم ولی فضا گرفته بود سمت چپم دیدم یه پسر نشسته حدود ۱۶ساله لباس خیلی کهنه ای پوشیده بود بهم میخندید تو خواب حس میکردم ک انگار من و اون پسر خیلی فقیریم بعد رفتم جلوی در پارکینگ و دیدم ماشین پدرم اتیش گرفته داره میسوزه و یهو دیدم کل خانواده نگران از اینکه انگار بیرون حونه یه دشمن واسمون هست...
امشب بی مقدمه این خوابم یادم افتاد و دیدم پسری ک کنارم بوده نامزدم بوده دقیقا شکل عکسای نوجوونیش،همیشه باهاش مشکل داشتم چرا لباسهای کهنه وقدیمی میپوشی وقتی پول داری و لباس داری ...بخاطرش چادری شدم دقیقا عین خوابم
این خواب یعنی همه چیز از قبل مشخص شده بوده ؟؟؟؟