ارزو میکنم الان میخابم صبح بیدار نشم و تن بی جونم و ببرن مرده شور
من تو این هفت سال عروسیم سه بار رفتم قهر
دوبار اول عروسی
یه بارم امسال از دست شوهرم و مادرش
الان شوهرم چپ و راست میره فراری هستی هر لحظه ممکنه باز فرار کنی خونه بابات
یه کیفی با ساکی ببینه میگ ساکتو اماده کردی ک باهاش بدویی خونه بابات
یا اینکه امروز یه عکسو میدید ک تو عکسمم چمدونم بود میگفت ببین این چمدونتم آماده کرده بوی ک فرار کنی
شوهرم دم ب دقیقه میگ نمیخایی باز فرار کنی ک؟
خستم کرده
منم میگم تو با مسئولبت بودی مگ مرض داشتم فرار کنم