آبجیم ۱۸ سالشه
مامان و بابام شبا گوشیش و ازش میگیرن
یا مثلا براش چند تا خاستگار اومده ک به گفته مامانم یکیشون خیلی خوب بوده اما بهش نمیگن فقط وقتی سئوال میکنه خاستگار دارم مامانم میگ آره ولی بهش نمیگ کی
اونم ناراحت میگ هم سن و سالام و میبینم خودمم میبینم
میگ دختر ۱۸ سال الان یه زندگی رو دستشه
دیشب با مامانم دعوا کرد سر گوشی گرفتن گف ۱۸ سالم ازم گوشی میگیرین نشونتون میدم
از این حیفم میاد ک همچی داره خانومه پاک قرآن خون نماز خون تو فامیل مثالش و میزنن با همین سن کمش دختر بدی نیس
لج کرده میگ دانشگاه نمیرم