با ی پسره ۱ماه اشنا شدم
بعد اونموقع ای که من باهاش اشنا شدم پدرش ۲۲بود فوت شده بود
بهم تعریف کرد گفت.. من ی روز مست کرد بودم بعد رفتم خونه بابابام حروبحثم شد اونم سکته کرد بردیم بیمارستان حالش خوب بود داشت باهامون حرف میزد که یهو دیگ رفت واسه همیشه... و اینو تقصیر خودش میدونه و الان ۲ماهه فوت شدن پدرشون واقعا ناراحت شدم
پدرش دیدم خیلی مرد خوبی ب نظر میومدد واقعا گریم گرفت🥲