پارسال یادمه یه بار رفته بودیم کوه با دوستام ۳ نفری
کوه معروفیه ولی روز تعطیل نبود خلوت بود
بعد ما نمیدونستیم قراره هوا ابری بشه و بارونی
رفتی دیدیم بالا بعد یکی دوساعت هوا ابری داشت میشد مام گفتیم بریم نمیریم
وسطراه زعد و برق میزد چنان با سرعت زیاد میرفتیم حواسمون به هیچینبود فقط دعا دعا میکردیم برسیم پایین
بعد وسط راه یه آقاهه بود لباس مشکی تنش بود اونم وسط راه دیدیم داره میدوعه ۴ نفر شدیم
بعد این یارو لباس مشکیه میگفت بیاین از این طرف بریم
مسیری رو داشت میبرد که به بیراهه میخورد
خلاصه وسط راه مسیرشو عوض کرد مام راه خودمونو رفتیم بدو بدو دیدیم اصلا دیگه یارو پیداش نیست (ما مسیرمون مرتفع بود دید داشت) از همونجا شک برمون داشت نکنه جنی چیزی بوده باشه عجیب بود کلا