2777
2789

هر روز هم میخوان برن تفریح 

صبحانه میخورن میرن لباس میپوشن و ارایش میکنن من تند تند باید ناهار بپزم و وسیله جمع کنم

وقت نمیشه صبحانه بخورم

شبهای هجر گذراندیمو زنده ایم هنوز ...مارا به سخت جانی خود چنین گمان نبود 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شوهرم گفت یه جا دنج سراغ دارم مهمونامون اومدن میریم شب میمونیم

گفتم میدونی چقدر سخته واسه این همه ادم رختخواب بردن 

گفتم یه کار نکن که خیلی خوش بگذره دیگه ولمون نمیکنن کلی منو دعوا کرد

شبهای هجر گذراندیمو زنده ایم هنوز ...مارا به سخت جانی خود چنین گمان نبود 

از ظهر هم قهر کردم اومدم تو اتاق 

دلم خیلی گرفته


کاش فقط منو درک میکرد 

میگفت بمیرم که اینقدر اذیت میشی خودم کمکت میکنم ولی.....هنوز شاکیه چرا من ناراحتم از اومدنشون

شبهای هجر گذراندیمو زنده ایم هنوز ...مارا به سخت جانی خود چنین گمان نبود 
به نظر من شما کاملا حق داری  سعی کن بشینی با همسرت منطقی حرف بزنی و قانعش کنی

هر چی میگم فایده نداره

گفت من این مورد خیلی واسم مهمه اکه از اول میدونستم ازدواج نمیکردم باهات

شبهای هجر گذراندیمو زنده ایم هنوز ...مارا به سخت جانی خود چنین گمان نبود 

خوب خواهر من وقتی می بینی همراهی نمی کنه

خودت با سیاست دک کن برن مهمونها رو

مثلا وقتی میان با روی باز پذیرایی کن روز دوم خودت بزن به مریضی واونقدر کشش بده واز اتاق بیرون نیا یا هی برو دکتر که نخواهد کار کنی

یا با خانواده ات هماهنگ کن وقتی مهمونها میان زنگ بزنند بگن ماداریم میایم خونتون البته الکی 



دلیلی نداره هردفعه که میخوان برن بیرون شما هم باهاشون بری و دلیلی نداره که هرچی خواستن بشه وقتی میگن ما توی ظرف یه بار مصرف نمیخوریم بگو ما همیشه برا بیرون ظرف یه بار مصرف استفاده میکنیم چندبار که حرف اونا نشد متوجه میشن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز