یبار جلوی مامانم داشتن تلفنی حرف میزدم حواسم نبود گفتم ک..ص نگو 😂😂یعنی هنوز دل رودم درد میکنه چه دمپایی داره ولی ننه
منم تیکه کلامم جانمه ب همه میگم
بعد ی بار شوهر خواهرشوهرم صدام زد گفتم جانم
هیچی دیگه هم خودم از خجالت داشتم آب میشدم هم خواهر شوهرم از دور با دندوناش داشت خرخره منو می‌جویید
حتی ب فروشنده هم گفتم
ی بارم ب ی پسر مذهبی گفتم جانم
خلاصه سرمو ب باد میدم آخر سر ولی واقعا ناخواسته میاد
عروسی دوستم بودم، بیشتر مهمونا از خانواده پسره بودن، و خب اینام زیاد همو نمی‌شناختن چون پسره واسه یه شهر دیگه بود
بعد من رفتم لباس عوض کنم و بعدش که داف شده بودم، با اعععععتتتتماد به نفس رفتم که برم روی استیج. بعد اونجا که میخواستم بیام برم رو استیج قر بدم، یه پله کوچولو بود
منِ کور خدا زده اینو ندیدمممم و عییییین ماست جلوی اونهمه آدم با مخ خوردم روی زمین
دقیقا روی استیج افتادم و فیلمبردارم همون موقع داشت فیلمبرداری می‌کرد 😭😭😂
میخواستم لباس بابامو اتو کنم بریم عروسی حواسم نبود اتو نزدم به برق همش درجه رو زیاد میکردم فکر کردم خراب شده اتو
بعد مامانم گفت چجوری اتو میکنی بزن به برق
درجه رو یادم رفت کم نکردم
زدم به برق اتو گذاشتم رو لباس
لباس سوخت
🫠🫠🫠🫠🫠
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
