هنوز هیچی نشده پشت سر هم داریم سوتی میدیم ایندفعه دیگه دوست داشتم زمین دهن وا کنه برم داخلش نامزدم رسوندم خونه بابام اومد پایان سوغاتی هایی که آورده برا اونو و مادرمو و بگیره ازش تشکر کنه چون عجله داشت نیومد بالا بعد گفت دسته درد نکنه زحمت کشیدی راضی نبودیم منم گفتم بابا کلی چیز میز برام خریده گفت دستش درد نکنه چیا خریده گفتم کلی لباس و لوازم آرایش گفت به به رو کرد به نامزدم گفت خودتونم لوازم آرایش استفاده میکنین گفت نه چطور گفت گوشه لبت رژی شدی پاکش کن این حیثیت برباد رفته رو چحوری جمعش کنم این چه سوتی بود دیگه روم نمیشه برم بیرون از اتاق🥲🥲