من و همسرم دوتامون شاغلیم و دوره عقدیم
همسرم حامی مالی از اول نداشت حالا به دلایلی فعلا ندارن یا نمیدن نمیدونم الله و اعلم
مادرشوهرم مرتب میگفت کی میرید سر خونه زندگی و..
سری اخر زنگ زد گفت ما چشم و همچشم داریم و زودتر برید سرخونه زندگی و.. بمن گفت منم گفتم شرایط مالی باید اوکی باشه!(خیلی جلو خودمو گرفتم نگفتم چراکمک نمیکنید فقط زخم زبون؟) خلاصه از حقوق من و شوهرم پرسید که اصلا خوشم نیومد و گفتم چطور مگه خداروشکر و.. سربسته رد کردم
شبش همسرم ازم پرسید چی گفتین و منم گفتم هیچی همینا
رفته بهش گفته دخالت نکن و براچی انقدر فضولی میکنی و..؟
خانوم قبلا همینجورش سرسنگین بود حالا بیشتر شده
قبلشم فقط گله میکرد زنت چرا حالمو نمیپرسه خب