منم همسرم اینشکلی بود تو دوره دوستی یبار اومده بود خونمون مهمونی ما فامیلیم
من تهران بودم اون شهرستان اومد چند روز خونمون
من باهاش نبودماا ولی همو دوست داشتیم قبلش یکسالی باهم بودیم
ازم خواست دوباره باهم باشیم قبول نکردم
شبش گریه میکرد دیدمش اشکش میومد پایین داشتم برام شعر مینوشت🥺🥺هنوزم اون کاغذو دارم
یبار باهاش کات کردم فرداش رسید تهران بزور نذاشت کات کنم
کلا آدم بدی بودم همیشه دلشو شکوندم ولی نشد یبار بی ادبی کنه بهم یا داد بزنه
هنوزم همینه اصلا داد اینا نمیزنه خط قرمزش احترامه
و خط قرمزش خانوادش
کسی که به پدر و مادرش اهمیت بده صدرصد به خانواده خودشم اهمیت میده در آینده
حتی دوره نامزدیم یبار وسط خیابون ولش کردم از عصبانیت خودم تنها برگشتم رفتم تو حموم با لباس نشستم گریه کردم اونم اومد بغل دستم گریه کرد😭الانم اگر دلشو بشکنم دوقطره اشک میریزه ولی اصلا بی احترامی نمیکنه یا جوابمو نمیده
فقط باید نازشو بکشم تا دو سه روز😂