امروز رفتم از عابربانک شارژ بگیرم دیدم فقط گزینه های دوهزارتومنی و پنج هزار تومنی داره.تا یه مرحله زدم بعد انصراف دادم.تا آخر نزدم.بعد اومدم برم.دیدم پنج هزارتومن از حسابم کم شده ولی شارژ نشده.برگشتم دیدم یه نفر داره کارت به کارت میکنه گفتم خواستم شارژ بگیرم نشد رسید نبود اینجا.گفت نه.گفتم شما بزن شاید رسید منم اومد.ولی نیومد.بعد یه پسره دیگه اومد داشتم ازش میپرسیدم شما نمیدونی چرا اینجوری شد.یهو دیدم اون پسر اولی هم باهمون بود.گفتم چرا اینجوری شد.بعد یه پسر دیگه اومد خواست شارژ بگیره.گفتم شما شارژ بگیر شاید رسید شارژ منم داد.😂 گفت میخوای امتحان کنم.کارت خودش رو گذاشت گفت شمارت رو بگو زد پنج هزارتومن شارژ برامفرستاد.هرچی گفتم پولتون رو بگیر نگرفت.درسته پنج هزارتومن چیزی نبودها ولی من حرصم گرفته بود از حسابم کم شد.😂 به نظرتون خیلی ضایع شد؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اینقدر گیر دادی به اینکه پولتو خورده شارژ نداره طرف گرفته
به اون گیر ندادم.گفتم شارژ برای خودش گرفت شاید رسیدش بیاد.شارژ اضطراری هم میگیرم ولی سری بعد از شارژ جدیدت بیشتر کم میشه.حالا اون راضی بود.منم براش دعا میکنم.عاقبت به خیر بشه.
عذاب وجدان برای خواهر و برادرهام. چون توجه ها بیشتر به منه. غذاهای من ویژه تره ، یه حرفی بزنم یا یه خواسته ای داشته باشم، رو حرفم نه نمیگن. البته خواهر برادرهام هم من رو خیلی دوست دارن و تا حالا شکایت یا حسادت نکردن. ولی خودم ناراحت میشم.
در تاریخ ۱۰ آذر ۱۳۸۵ ، در شهر اهواز و در بیمارستان رازی ، دختری پا به جهان گذاشت که چون مادرش هر کاری کرد، اعم از ماه ها قرص خوردن و از چهارچوب در آویزان شدن و ضربه به شکم ،ولی سقط نشد و سگ جون بود، نامش را آیه گذاشتند، یعنی معجزه و نشانه خدا. بلی او یک ته تغاری ناخواسته بود، ولی بعدا خواسته شد.
البته الان فقط من و برادرم توی خونه ایم و مجرد. بقیه ازدواج کردن. ولی توی جمع های خانوادگی یا دورهمیها این فرق گذاشتنها بین من و خواهر برادرها وجود داره.
در تاریخ ۱۰ آذر ۱۳۸۵ ، در شهر اهواز و در بیمارستان رازی ، دختری پا به جهان گذاشت که چون مادرش هر کاری کرد، اعم از ماه ها قرص خوردن و از چهارچوب در آویزان شدن و ضربه به شکم ،ولی سقط نشد و سگ جون بود، نامش را آیه گذاشتند، یعنی معجزه و نشانه خدا. بلی او یک ته تغاری ناخواسته بود، ولی بعدا خواسته شد.