من یه زمانی طلاق گرفتم تنها زندگی کردم از هیچ چیزی نمیترسیدم جز یک چیز ..ببخشید اینو میگم بیرون که میرفتم هوا تاریک میشد موقع برگشت یا جای خلوت از مردها میترسیدم ،کلا از تنهایی نمیترسم ،خونه که امن ..الانم ازدواج کردم شوهرم یوقتا نمیاد خونه مادرش میمونه ،همین دیشب تنها بودم ،خونه هم ویلاییه