از روز اول عقد مادر شوهرم قول داد ی گادو خفن پیش من دارید، هر مناسبت که میشد همون کادو رو میگفت و میگفت اون کادو این مناسبته، تولدم میشد میگفت فلان چیز کادوته پیش من،. عید میشد میگفت فلان چیز کادوته پیش من،. شب یلدا، هزااااارتا مناسبت
بعد 5 سال اون کادو رو آورد نشونم بده، منم گفتم وااااای چقدر قشنگه باید حتما ببرم مامانم ببینه، دیگه به زور ازش گرفتم
و سراسر دوران عقد من درگیر بی احترامی های خانواده شوهر بودم ولی خب شد همون دوران عقد شناختمشون و بسیاااار باهاشون رابطه کنی دارم الان
نه ما چهارسال قبلش باهم بودیم
خونواده ها سر یسزی چیزا خیلی جدل داشتن و راضی نبودن
من میخواستم درسمو ادامه بدم اما زیاد دل نمیداد...
از طرفی یکم زود عصبی میشد و دیگه از کنترل خارج میشد، اخیرا داشت خودشو کنترل میکزد اما دیگه حرمتا ریخته بود نتونستم بمونم با وجود اونهمه عشق..
ازدواج سنتی فامیلی ۴ ماه عقد بودیم
منم بچه سال بودم
اره دوران خوبی بود
بعد عروسی بهترم شد
زندگی بالا پایین داره مهم اینه طرفو بشناسی مهم تر خودتو بشناسی و منعطف باشی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
11 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
