ظهر گفت اینجای صورتت ببرم عمل یا ژل بزنم فلان منم کلی ناراحت شدم
مرتیکه اولش غش و ضعف میرفتی وای تو چرا انقدر خوشگلی ،حالا اینجور میگی ...
خیلیییی بهش حس بدی گرفتم با اینکه هر روز محبت میکنه و قربون صدقه منم همراهیش میکردم...
ولی امروز از بیرون اومد یه حس درونی مسخره اومد سراغم که انگار شوهرم یکاری کرده یا داره ادا در میاره و سرکارم گذاشته...
کلی بغل و بوس و... من همه اش میخواستم فرار کنم فقط ، حتی رابطه میخواست من پس زدم
هوف ازش متنفرم