😔
سرزنشم نکنید
ولی هنوز ته دلم دوسش دارم
دلم میخواد نگاهم کنم ولی جلو خودممو میگیرم
خیلی وقته حتی مستقیم باهاش چشم تو چشم نشدم..
داشت با خواهرش تلفنی حرف میزد گفت چربیش بالاست ازمایش داده و....
من انقدرررر نگرانش شدم که یهو به خودم نهیب زدم گفتم به جهنم چه بهتر....
ولی هر چقدرم به خودم تلقین کنم که متنفر شدم ازش باز دلم نمیزاره...
موهامو انقدر شونه نکرده بودم دیگه نمیشد کاریش کرد قیچی کردم خودم خیلی داغون شد کوتاه کوتاه و نامنظم .
با قیافه بی روح و بی هیچ ارایشی چند روز حموم نرفته وزنمم کم شده
میخوام از چشماش بیوفتم
میخوام اون بره اصلا..
خسته بشه