۲۲ سالمه چندماه پیش یه مورد خوب امد اینستا ریکوئست داد بهم و من قبول کردم اما مثل احمقا چند روز بعد آنفالو و ریمو کردم کلا و به واسطه خواستگارش گفتم نه
الان فکر می کنم واقعا مرد خوبی بود همه ی ایده آل های همسر آینده منو داشت
ولی الان بعد عقد طرف متوجه شدم خیلی اعصابم خورده بخاطرش چون تقصیر خودمه
الان دارم فکر می کنم مغزم سوت می کشه که چرا و با چه عقلی رد کردم اما دیر شده
حس می کنم اون آدم جواب دعاهای من به خدا بوده و خودم لگد زدم به بختم
همش می گم کاش زمان سه ماه برگرده عقب
هرچی فکر می کنم می بینم اونموقع چه فکر مسخره ای می کردم یادم نمی یاد
من الان چه جوری خودمو خوب کنم
سر کلاس حواسم به درس نیس حوصله ندارم یه سره دارم مغزمو می خورم