دیشب رفته بودیم خرید. تو راه برگشت میخواستم پخش زنده نگاه کنم گوشیم شارژ نداشت شوهرم گوشیشو داد بمن گفت با این ببین. بعد نیم ساعت گوشیشو از دستم کشید گفت بسه دیگه من پول اینترنت نمیدم تو با اینا تمومش کنی. حالا خسیسم نیس ها خودش همش تو اینستاس اما بمن اینطوری گفت. من ناراحت شدم دیگه بقیه مسیر چیزی نگفتم رسیدیم خونه من دستم پر بود در و محکم کوبیدم گفتم ببندش اونم گفت نمیبندم چند دقیقه نشست بلند شد رفت بیرون. وقتی اومد محلش نزاشتم اونم سعی نکرد از دلم دربیاره امروز صبح هم بلند شد رفت سر کار یه کلمه حرف نزد. بنظرتون چیکار کنم؟ تقصیر کدوممونه؟ من تاره ازدواج کردم طاقت قهر ندارم ولی نمیخوام باهاش حرف بزنم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
این چیزا عادیه تو زندگی مشترک ، ببخیال ، اومد خونه یه بوسش کن تموم شه بره
غرورم نمی زاره. میخواستیم بریم بیرون گفت به خواهر برادرمم بگم بیان ؟۱۲ و ۶ سالشونه من با اینکه میخواستم دوتایی باشیم نخواستم دل و بشکنم گفتم بیان ولی اون اینطوری جوابمو داد اگه من برم سمتش پرو میشه دوباره تکرار میکنم میخوام کاری کنم دیگه اینطوری رفتار نکنه
من غرورم نمیزاره عادی باشم اون ناراحتم کرده چرا خودش نیاد پا پیش بزاره
منم اصلا طاقت قهر ندارم الان بعد ۱۴ سال زندگی و دو تا بچه دعوا هم نمیکنیم ولی اگه گاهی مشکلی پیش بیاد در حد چند ساعته هیچ کدوم کشش نمیدیم دیگه حوصله نداریم.