بابام جراجی قلب باز داره
من امتحان دارم هنوز تو خوابگاهم ساعت یک امتحان دارم عصری میرسم پیش بابام که احتمالا تموم شده عملش
با مامانم قهره بهش گفته نیا . میترسه بره به قلب بابام فشار بیاد .
مادربزرگم پیره نمیبرنش که حالش بد نشه اصلا خبر نداره عمل امروزه
عموم و زن عموم رفتن پیشش فقط
عذاب وجدان دارم امتحانم دارم