چندبن بار مرگ میخاستم تجربه کنم نگذاشت
یکی بی احتیاطی خودم بود اگ میوفتادم توی اون چاله ۲ متری حتما حتما صورتم خراشیده میشد پام میشکست شایدم چشام کور میشد چون روی اون چاله آهن نصف شده بود تیزی داشت
یکیش داشتیم از ی خیابون رد میشدیم ماشین ب قدری سرعت گرف گفتیم الانک زیر بگیره مارو قبلش هم گربه خیابونی ک همیشه بهش غذا میدیدم اومده بود توی کوچمون جلومون میگرفت میگف نرید هی جاب جا میشدیم ک بریم جلومو میگرفت
یکبار هم خودم باعث شدم ب کمرم آسیب بزنم توی بچگی اسیبش ۵ سال موند انقدر درد میکشدم جوری بود نمیشد سرپا زیاد وایسم یا غذا میخوردم سری دراز میکشیدم یا ظرف اصلا نمیتونسم بشورم ب ستون فقرات فشار میومد
ستون فقرات زده بود بیرون دست میکشیدی روش قشنگ استخون بدنمو حس میکردی ک اون معجزه شفا دست حضرت عباس داد من راجت شدم از این درد