مثلاً زنگ میزنید احوال پرسی کنید اصلا وظیفه اس که زنگ بزنی؟
من چند باری این کارو کردم اما از رفتارشان پشیمون شدم مادر شوهرم هر بار میبینن یا زنگ میزنه طلبکارانه میگه چرا زنگ نمیزنی احوال پرسی به نظرتون باید زنگ زد؟
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.
اونقدر زنگ نزدماونقدر گله کردنخودشون خسته شدنعادت کردن زنگ نزنم
آفرین زنگ میزنی فوری هوا برسون میداره
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.
من نمی زنم. و خدا رو شکر می دونن که کلا از تلفنی حرف زدن خوشم نمیاد و کاریم ندارن
عالیه
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.
فقط مادرشوهر حالشو میپرسم بقیه نه مگر اینکه بخوام دعوت کنم
مادر شوهرم یه بساطه
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.
اگه مریض احوال باشن یا مناسبت ها یا تماس میگیرم یا میریم دیدنشون و خب گلم طوری ک بدونه اینا دو طرفه ...
نه برای ما یه طرف اس
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.
من از بس مادر شوهرم هر موقع حرف زدیم یه تیکه ای انداخت دیگه نزدم و چندین بار گله کرد که زنگ نمیزنی ولی عین خیالمم نبود چون هر سری با حرفاش خیلی روحم آزار میدید تا چند روز حرص میخوردم پس ترجیح دادم دیگه زنگ نزنم. همون یکی دو سال اول فقط زنگ زدم الان ده ساله نمیزنم مگر کار واجبی باشه یا مثلا مریضی چیزی باشه
من از بس مادر شوهرم هر موقع حرف زدیم یه تیکه ای انداخت دیگه نزدم و چندین بار گله کرد که زنگ نمیزنی و ...
آره والا خوب کاری میکنی منم به همین نتیجه رسیدم
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.
وای بچه ها چقد حلال زاده ان الان مادر شوهرم بهم زنگ زد احوال پرسی کرد
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.