من عقدم شوهرم میگه بیا خونمون بخوابی خانوادم نمیزارن میگن رسم نداریم و از روز اولم طی کردیم باهاشون ک نمیزاریم ایقد خانوادم بهم سخت میگیرن ک هر لحظه اشکم در میارن 😔حتی عروسی هم بهمون سخت میگیرن
دلم میخاد بدون خبر خانوادم با شوهرم بریم زندگیمون شروع کنم چون کار شوهرم ی شهر دیگری از ابرو خانوادم میترسم کمکم کنین
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عقد دیگه تمامه ، بیشترا تو عقد رابطه دارن این دسگه چه رسم و رسوم مسخره ای هست ، فردای عقد من به شوهرم گفتم اجازمو از بابام بگیر بریم قشم بابام هم یه ادم قدیمی و متاصب رفت بهش گفت اونم گفت زنته اختیارشو داری و ما رفتیم ، پدر شوهرم بیشتر سخت میگرفت به اون تا ما