داشتم با دوستم راه میرفتیم تو خیابون یه پسربچه ۵ ۶ ساله اومد جلومون گف خاله پول نداری بهم بدی؟دوستم گف ن
بعد سرو وضعشم🥺نگم خیلی کوچولو و ریز جثه
مامانشم وایساده بود اونطرف تر کوچولو بودو ریز جثه
مشخص بود خیلیییییییی وضعشون بده
پول تو جیبم بود ولی اون لحظه یادم نبود ی دقیقه بعد یادم افتاد خجالت کشیدم جلو چشم اون ادما برگردم بهش بدم
😔الان دارم اشک میریزم