حتا ظرف شامو خودش شسته یهو رف بیرون طول کشید برگشت با خواهرشوهرم اخلاقش خیلییی بده شد بود کافیه یه چیزی بگم روم بپره از دیشب تا حالا فقد نفرینم میکنه و دعوام میکنه میگه ازت بدم میاد
هر بار با خواهرش و مادرش باشون خلوت کنه اینطوری میشه
بخدا خستمه نمیدونم چکارش میکنن اینطوری میشه خدا ازشون نگذره مثلا خواهرشوهر لعنتیم بارداره از خدا نمیترسه نجس
شوهر منم همین جوری بود میرفت اونجا من از استرس میمردم که الان برنامه جدید چیه این از سیاستش میزاشت فرداش برنامه ش اجرا میکرد که شک نکنم
مادرشوهرم وقتایی که شوهرم خونه نیس بهش ز میزنه نمیدونم چی میگه شوهرم میاد خونه همش اخم و تخم میکنه
آخه من یه مدته بخاطر بی احترامی های مادرش خونه شون نمیرم
مادرشوهرم داره آتیش میگیره....
شوهر منم اینجوری پر میکردن بعضی وقتا
