2777
2789

صبحی باماشین میرفتم ماشین پسرهمسایه دوسه تا اونورتر رو با دنده عقب قسمت در راننده خش افتاد اومد پسره دید ماشینشم سمند تمیز بود گفت به شوهرت بگو ببره صافکاری من از شوهرم خجالت کشیدم کفتم خودت ببرهزینشو بگو حالا برده نبرده گفت ۳تومن منم واریز کردم براش .الان یوقت بدنشه شوهرم نمیدونه منم پول و دادم رفت دیگه 

من بودم اون کوهی که به چشمای تو کوچیکه.

خدا کنه گیر آدم افتاده باشی حالا همین برات شر درست نکنه فکر کنه از شوهرت پنهان کردی و..

دیدم الکی الکی به چیز عادی بزرگ شده آدم بهتره احتیاط کنه

خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزه‌گان»شادمان شوند.                                               وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان!                من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم                                      💔همین قدر تلخ💔.                              

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

کاش به شوهرت گفته بودی

فقط 11 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
مردم هرگز خوشبختی خود را نمی‌شناسند اما خوشبختی دیگران همیشه جلوی دید آنهاست  به داشته های خود عمیق تر نگاه کنید   
دوستان حالا که گذشته الان هر چی بگیم باید قبلا میگفتی درست نمیشه دیگه اتفاقیه که افتاده به نظرم بهتر ...

خوب بعدا نفهمه شوهرم ازاین میترسم

من بودم اون کوهی که به چشمای تو کوچیکه.
الان جیکارکنم

الان ک‌پول زدی ببنظرم حتما بگو ب شوهرت بگو این اتفاق افتاده نخواستم تو ب دردسر بیوفتی گفتم خودش ببره

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو/پدر شادی تموم شد توغم‌تو  همیشه بزرگترین آرزوم این بود پاهای بابام و‌ببوسم ولی هیچوقت روم‌نمیشد خجالت میکشیدم روزی که تو‌سردخونه دیدار آخرم بود نشستم کف سردخونه و‌چنددقیقه بی وقفه پاهاش و‌بوسیدم بدون هیچ‌خجالتی بدترین لحظه عمرم بود که از خودم تاهمیشه متنفر شدم توروخدا هیچوقت هیچوقت خجالت نکشید از بوسیدن دستای پدرمادرتون‌نذارین خدای نکرده ی روز این نوع بوسیدن تجربه کنید.درسته بعد بابام نفس میکشم ولی زندگی نمیکنم اصلا فقط به اجبار روزهامیگذره چون چاره ای ندارم ولی وقتی تموم جانم دیگه روزمین نیست منم نیستم روحم‌نیست جسمم که ادامه میده هیچوقت دیگه ادم قبل نمیشم🖤🥀خیلی دلتنگتم بابای مهربونم بابای خوبم خیلی قلبم تحمل این حجم دلتنگی نداره🥀🥀🥀
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792