راهنمایی برای تربیت کودک

دیدی یه وقتا خودمونم حال و خوصله نداریم،ولی نمیدونیم چمونه؟بچه هام همین حالا رو دارن گاهی.

پسر منم 5 سالشه و همینه 

دیگه جزو بچه های سخت به حساب میان

من مشاوره هم میرم ولی تاثیری نداشته 

دیگه یاد گرفتم چطوری باهاش حرف بزنم و کنار بیام

احتمالا مشکل تون از همین‌جاست 

پدر فوق‌العاده بهتر میتونه بچه هارو مدیریت کنه 

بنظرم بهتره خودت و همسرت برید مشاوره 

بگو برا سرمون که اینجوریه بیا بریم حالش خوب بشه 

مشاور با همسرتون صحبت کنه 

بعدم جدا باز برا گس تون باید برید مشاوره 

یه مشاور کودک کاربلد با قیمت مناسب پیدا کنید 

میدونم هزینه ممکنه الان به چشم تون زیاد بیاد ولی 

بعدا اگه با طرحواره بزرگ بشه ممکنه نتونه زندگی خوبی داشته باشه ممکنه تو همه چی شکست بخوره پس این هزینه برای جلوگیری از چیزای بدتر بنظرم میصرفه 

بالغ بر صد تا پیج و کانال دارم ولی بخدا نمیشه مجبور میشه آدم کتک بزنه خدا لعنتم کنه چقدر عذاب وجدان گرفتم

گلدونمو هشت تومن خریده بودم شکست خورد شد 

قرار نیست که همینجوری بزرگ بشه 

ما تو چالش ها کمک میکنیم و راهکار بهشون میدیم کم کم یاد می‌گیرند 

همونطور که خودمون داریم یاد میگیریم و تغییر میکنیم

میتونه خیلی تدریجی باشه ولی نباید ناامید شد

عزیزم، دوقلوها منم یه سالشونه

اونا اصلااا خوب نیستن . کلی هم سرزنش میکنن فقط .

منم پسرم خیلی لجباز بود اصلا حرف گوش نمیکرد 

حرفایی بی ادبی هم از دوستاش یاد گرفته بود واقعا نگران بودم ک جلو خانواده شوهرم آبروم نره فکر میکردن حتما تو خونه خودمون اینجور هسیم . ی خانم دکتر روانشناسی ب اسم بهار محمدیانفر تو فردیس کرج رفتیم عالی بود با همون ی جلسه خیلی بهتر شد . مشاوره تلفنی هم دارن 

۰۹۳۹۹۳۶۹۱۸۶ . حالا اگ جواب گرفتید منم دعا کنید .

من خیلی مورد های خانوادگی خودمم داشتم حل شد با ایشون 

میفهمم چه حالی رو تجربه میکنید😔😔

حتما برای خودتون هم پیگیری کنید،از لحاظ جسمی یک چکاپ بدین.احتمالا فشار زیادی روتون هست

متاسفم چنین تجربه ای داشتین،برای من پیش نیومده تا بحال

امتحان کردی اینجور مواقع بغلش کنی؟تاثیری داشتی؟گاهی فقط سکوت و کنار بچه بودن،حالشو عوض میکنه،میفهمه حال من برای مامانم مهمه.

یادمه یه مشاوری تعریف میکرد که پسر خانواده ،موقع زنگ خونه،دلش نمیخواست برگرده خونه،آخر متوجه شدم،پسر که فقط یه خواهر داره و هر دو با مادر زندگی میکردن...سر اینکه موقع شامو ناهار مادر اول بشقاب غذا رو برای خواهرش میکشیده،احساس کرده بوده مادرش دوسش نداره..به همین سادگی