دامادمون خیلی بچه ننه اس خدا پیغمبرش مادرشه و خانواده خودش 
چن وقت پیشم با خواهرم و دامادمون و جاریش و شوهرش و بچه اش رفتیم قم از اول تا آخر بچه داداششو بغل کرده بود جاریش با شوهرش دست تو دست راه میرفتن خودشم با بچه جلو جلو راه میرفت 
منم با خواهرم میرفتم حسابی بغضش گرفته بود بعدم بهش میگه چرا بچه اونارو بغل میکنی منو ول میکنی میگه فرقی نداره بچه اونارو اندازه بچه خودم دوسش دارم 
دیگه اگه اونا با خواهرم بحث کنن خودشو کنار میکشه میگه به من ربطی نداره ولی خواهرم دعوا کنه باهاشون طرف اونارو میگیره درسته دست به زن نداره ولی کاراش رو مخه 
دیگه چن روز پیش هم برادر شوهر آبجیم واسه زنش آیفون گرفته ۳۰ تومن کم داشت این خدا زده داده در صورتی که گوشی خواهرمو ۴ ساله عوض نکرده و بهشون گفته نمیخواد پس بدین یه هدیه از طرف من به زن داداش 
دیگه گوشی خواهرش و داداشش مجردش هم خراب بشه گردن اینه بخره 
خواهرمم هم ۵ ساله بچه نمیاره میگه تا درست نشی نمیارم میگه نیار بچه خواهرم و داداشم انگار بچه منه مهم نیست بیاری یا نیاری 
پارسالم واسه ننه اش روز زن تک پوش خرید واسه خواهرم هیچی انقدر زرنگ و عوضیه قبل مناسبت ها دعوا راه میندازه که هم کادو نگیره هم واسه بقیه میگیره خواهرم نتونه چیزی بگه 
کی سر این به سنگ میخوره خدا بزنش خواهر دسته گلمو نابود کرده