صبح بخاطر دو قطره بارون خوشحال شدم و خداروشکر کردم بعدش یه دعوای وحشتناک و بزرگ خانوادم کردن خیلی خیلی ترسناک دعوا کردن لطفا دلیلشو نپرسید نمیتونم بگم
انقد روزی بدی شد برای من که دلم میخواد ی آمپول بیهوشی بزنن بهم تا ساعت ۷ ۸ خواب باشم هیچی نفهمم دقیقا عین بیهوشی